یه خسته نباشید به کدبانو ها!

ساخت وبلاگ
سلام من anonymous هستم!یا همون ناشناس خودمون!ناشناس طور میام،مینویسم و میرم... نامه هایی به منِ آینده دفترچه ی ترشحات ذهنی 23:59 , یکشنبه نوزدهم فروردین ۱۴۰۳ , anonymous ×مشکیاین هفته نوبت لاک بنفشِ یواش بود، یجورایی هفته ی "I lilac you" اما به دلایلی شد هفته ی مشکی دست خودم بود تا تخم چشمام روهم مشکی میکردم این هفته. یه خسته نباشید به کدبانو ها!...
ما را در سایت یه خسته نباشید به کدبانو ها! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khateratetoosi بازدید : 21 تاريخ : چهارشنبه 29 فروردين 1403 ساعت: 13:43

تهوع دارم، اما میدونم بخاطر غذا نیست.امشب ازون شبا بود که به ریسمونِ زندگی چنگ زدم، شاید بهتر میبود زودتر میخوابیدم اما...نمیدونم.نزدیکترین آدمای زندگیمم از همه چیِ زندگیم خبر ندارن و آدماییو دارم که با اینکه نمیدونن واقعا چی به سرم گذشته و از بدتریناش خبر ندارن، دارن تشویقم میکنن و به قوی بودنم افتخار میکنناین باعث میشه بفهمم حتی از چیزی که اونا فکر میکنن و براشون قابل تحسینه هم قویترم، اما خسته ام، میخوام کم بیارم، میخوام ول کنم، رها کنمحس میکنم توی زندگی آدمایی که نیازمندن آدمای خوشبختترین، چه فایده ایی توی قوی بودنه؟نصف جونِ آدم میره برای گریه ها و زجه های پر از دردش... یه خسته نباشید به کدبانو ها!...
ما را در سایت یه خسته نباشید به کدبانو ها! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khateratetoosi بازدید : 22 تاريخ : چهارشنبه 29 فروردين 1403 ساعت: 13:43

گاهی وقتا بهت حسودی میکنم، البته فقط من نه، دوستِ صمیمیم هم بهت حسودی میکنه.

توی زندگیم یه شبحی و با این حال دلم برات تنگ میشه، اسمتو هرجا بشنوم لبخند میاد روی لبم و تویِ آبیا تورو میبینم، آبسسد شدم باهات و تو حتی روحت خبر نداره.

هی سعی میکنم از سرم بندازمت بیرون، ولی نمیتونم، ریشه کردی توی قلبم، مسئله توی مغزم بودنت نیست.

کاش بد نشه آخر این قصه...

یه خسته نباشید به کدبانو ها!...
ما را در سایت یه خسته نباشید به کدبانو ها! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khateratetoosi بازدید : 20 تاريخ : چهارشنبه 29 فروردين 1403 ساعت: 13:43

سلام من anonymous هستم!یا همون ناشناس خودمون!ناشناس طور میام،مینویسم و میرم...

نامه هایی به منِ آینده

دفترچه ی ترشحات ذهنی

17:38 , دوشنبه بیست و هشتم اسفند ۱۴۰۲ , anonymous

واقعا بغل میخوام


یه خسته نباشید به کدبانو ها!...
ما را در سایت یه خسته نباشید به کدبانو ها! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khateratetoosi بازدید : 15 تاريخ : سه شنبه 14 فروردين 1403 ساعت: 21:16

دستم رو مشت میکنم، خون تازه از ترک هاش میزنه بیرون

من دیگه نامرئی نیستم، نه اونطوری که قبلا بودم و کسی منو نمیدید، اما الان انگار یجاهایی پدیدار میشم و کاملا آبی ام، آبیِ غمگین

دوست ندارم بقیه اینطوری ببیننم و دلم میخواد دوباره نامرئی شم اون لحظات

به دست دختر روبرویی نگاه میکنم، مثل برگ گل لطیفه

دلم میخواد یه نفر فقط به من توجه کنه، ازینکه همش on my own ام خسته شدم

عینکمو درمیارم که چیزی نبینم.

یه خسته نباشید به کدبانو ها!...
ما را در سایت یه خسته نباشید به کدبانو ها! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khateratetoosi بازدید : 15 تاريخ : سه شنبه 14 فروردين 1403 ساعت: 21:16

امروز حقیقت جدیدیو فهمیدم، این بشر خیلی قشنگه، خیلی سافته، ولی من براش تووماچ ام.کاری ام از دستم برنمیاد، شخصیت منه، عوضش که نمیتونم بکنم، من همچه آدمی ام، اونوهم خیلی دوستش دارم، اما کارِ درست رو واضحتر میبینم، و اونم اینه که قلبمو بزارم توی صندوقچه که تکون نخوره و نره خودشو براش ابراز کنه.اینی که الان هستیم خوبه، و من خودم باید با این حقیقتِ دلتنگ شدن و اینا کنار بیام، چون خودم خواستم، البته میتونم بی تعارف هم باشم باهاش و این خوبه، اینکه بهم اجازه میده خوبه.ولی هِی، پی.اس، دوستت دارم. یه خسته نباشید به کدبانو ها!...
ما را در سایت یه خسته نباشید به کدبانو ها! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khateratetoosi بازدید : 14 تاريخ : سه شنبه 14 فروردين 1403 ساعت: 21:16